English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (3721 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
return U گزارش دادن
returned U گزارش دادن
returning U گزارش دادن
returns U گزارش دادن
report U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
reports U گزارش دادن
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
to give forth U گزارش دادن
turn in <idiom> U گزارش دادن
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
report U گزارش دادن به
reported U گزارش دادن به
reports U گزارش دادن به
inform U اطلاع دادن گزارش دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
informs U اطلاع دادن گزارش دادن
relate U گزارش دادن شرح دادن
relates U گزارش دادن شرح دادن
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
misreport U اشتباه گزارش دادن
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
account U گزارش
report generator U گزارش زا
report U گزارش
reports U گزارش
reportage U گزارش
reported U گزارش
recitetion U گزارش شز
minute U گزارش وقایع
final report U گزارش نهایی
flash report U گزارش انی
commentary U گزارش رویداد
reported U گزارش دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
situation report U گزارش وضعیت
action U گزارش وضع
report U گزارش دیدبانی
technical report U گزارش فنی
logs U گزارش سفرهواپیما
hot report U گزارش مهم
status report U گزارش وضعیت
log U گزارش سفرهواپیما
account U اهمیت گزارش
survey report U گزارش بازرسی
annual report U گزارش سالانه
actions U گزارش وضع
school report U گزارش اموزشگاه
blue bell U گزارش جنایت
accident reporting U گزارش حادثه
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
management report U گزارش مدیریت
quarterly report U گزارش سه ماهه
return U گزارش رسمی
story U روایت گزارش
detailed report U گزارش مشروح
command report U گزارش فرماندهی
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
blue bell U گزارش بدرفتاری
periodic report U گزارش دورهای
blue bark U گزارش حرکت
visualreport U گزارش بصری
press report U گزارش خبری
journal U گزارش روزانه
viva voting U گزارش شفاهی
journals U گزارش روزانه
bruit U گزارش سروصدا
annual report U گزارش سالیانه
wrap up U گزارش خلاصه
expertise U گزارش اهل فن
returned U گزارش رسمی
report file U فایل گزارش
report writer U گزارش نویسی
returns U گزارش رسمی
error report U گزارش خطا
report program U برنامه گزارش
report writer U نویسنده گزارش
reportable U گزارش دادنی
edit line U خط گزارش وضعیت
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
viva report U گزارش شفاهی
internal report U گزارش داخلی
report generation U تولید گزارش
returning U گزارش رسمی
report generator U مولد گزارش
commentaries U گزارش رویداد
rpg U مولدبرنامه گزارش
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
docking report U گزارش تعمیر ناو
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
call-up U دستور ارسال گزارش
call up U دستور ارسال گزارش
flash report U گزارش برق اسا
contact report U گزارش اخذ تماس
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
call-ups U دستور ارسال گزارش
draft report U گزارش نیمه نهایی
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
According to the riport . U بقرار این گزارش
snap report U گزارش فوری یا انی
bill U گزارش جریان دعوی
bills U گزارش جریان دعوی
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
progress report U گزارش پیشرفت کار
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
journal book U دفتر گزارش روزانه
schedule report U گزارش زمانبندی شده
logs U گزارش سفرنامه کشتی
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
reportable items U اقلام قابل گزارش
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
log U گزارش سفرنامه کشتی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
interim report U گزارش پیشرفت کار
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
report generator U برای تامین گزارش کامل
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
print chart U فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
financial statement U صورت مالی گزارش مالی
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com